هدف و انگیزه اصلی پژوهش حاضر این است که بتوان با استفاده از تئوری مجموعه فازی مدلی نوین به منظور رفع نواقص مربوط به تخمین داده ها و یا عدم صحت داده های جمع آوری شده در «سیستم هزینه یابی بر مبنای فعالیت» (ABC) ارائه نمود. لذا در این پژوهش کوشش گردیده تا با استفاده از اعداد فازی، سیستمی جدید تحت عنوان «هزینه یابی بر مبنای فعالیت فازی» (FABC) طراحی و کاربرد عملی آن نیز ارائه گردد. در این راستا، با استفاده از روش «پژوهش های اقدامی» و مکانیزم ABC، بخش های تشخیصی بیمارستان رضوی مشهد به منظور محاسبه بهای تمام شده خدمات، مورد بررسی و مقایسه قرار گرفته است. نتایج حاصل از آزمون داده های مربوط به بهای تمام شده خدمات با استفاده از آزمون های آماری ناپارامتریک ویلکاکسون و فریدمن در سطح اطمینان 95%، حاکی از آن است که اختلاف معناداری بین بهای تمام شده خدمات محاسبه شده بر اساس مدل ABC سنتی و FABC، در بخش های تشخیصی بیمارستان وجود دارد. افزون بر این، اختلاف معناداری بین بهای تمام شده محاسبه شده بر اساس هریک از دو مدل با تعرفه های وضع شده در این بخش ها نیز وجود دارد که لزوم بازنگری در تعرفه های مصوب دولتی را نیز نشان می دهد.

زمینه و هدف: هزینه یابی بر مبنای فعالیت به رغم برخورداری از مزایای متعدد، دارای محدودیت هایی است که از اهم آن ها انتخاب صحیح محرک های هزینه است. روش های متعددی برای این امر ارائه شده که از نقطه ضعف آن ها می توان به پیچیدگی فرآیند انتخاب و گاهاً نتایج تحریف اشاره نمود. هدف این پژوهش انتخاب محرک های هزینه مناسب است. روش شناسی: این پژوهش از نظر هدف کاربردی، به لحاظ استراتژی اجراء پیمایشی و جامعه آماری آن خبرگان مالی هستند که به روش قضاوتی انتخاب گردیده اند. اطلاعات پژوهش به روش کتابخانه ای و میدانی توسط پرسش نامه گردآوری و با اتخاذ تکنیک دلفی فازی برای تعیین محرک های هزینه موثر در تسهیم منابع به فعالیت های پلیس آگاهی و استفاده از تکنیکFAHP به منظور تعیین اهمیت آن ها از طریق محاسبه اوزان مربوطه، به انتخاب محرک های هزینه در سیستم هزینه یابی بر مبنای فعالیت می پردازد. یافته ها: برای اجرای موفقیت آمیز هزینه یابی بر مبنای فعالیت در این بخش، عوامل متعددی در تسهیم منابع پلیس آگاهی به فعالیت کشف علمی جرایم دخالت دارند که از میان آن ها تعداد کمی پرونده های قضایی، کارکنان، تجهیزات تخصصی، متهمین و خودروها از اهمیت ویژه ای برخوردارند. نتیجه گیری: برای اجرای صحیح ABC لازم است پس از شناسایی فعالیت ها، با انتخاب محرک های هزینه مناسب، هزینه را به فعالیت منظور کرد. به هر اندازه که این فرآیند دقیق تر طی شود، درک صحیح تری از انتساب هزینه ها و محاسبه بهای تمام شده واقعی حاصل می گردد. این پژوهش با یک مدل تصمیم گیری مبتنی بر رویکرد فازی در کنار نظرات خبرگان، بر پیچیدگی فرآیند انتخاب محرک های هزینه متعدد فائق آمد.

لطفا برای مشاهده چکیده به متن کامل (PDF) مراجعه فرمایید.

هدف از انجام پژوهش حاضر افزایش درک شناخت فاکتورهای اثربخش در ارزیابی هزینه یابی بر مبنای فعالیت در صنعت بانکداری است و به ارائه رویکردی جهت غربال سازی، اولویت بندی، وزن دهی آن ها و بررسی عملکرد شعب بانک شهر تهران با رویکرد تصمیم گیری چند شاخصه فازی می پردازد. جامعه آماری پژوهش حاضر 20 نفر از مدیران ارشد بانک شهر که دارای سابقه علمی و اجرایی در خصوص ABC و پیاده سازی آن در صنعت بانکداری را دارا می باشند، تشکیل می دهند. این تحقیق به طور مشخص با استفاده از تکنیک دلفی فازی به شناسایی ابعاد و شاخص های ارزیابی هزینه یابی بر مبنای فعالیت در صنعت بانکداری ایران و با فرآیند تحلیل شبکه ای به وزن دهی ابعاد و شاخص ها با طیف های فازی مثلثی و با بهره گیری از تکنیک اولویت بندی عملکرد سازمانی با روش غنی سازی ارزیابی (پرومته) به سنجش و رتبه بندی سه شعبه بانک شهر تهران در خصوص پیاده سازی ABC می پردازد. نتایج نشان می دهد که، وزن دهی و رتبه بندی ابعاد از نظر خبرگان بانکداری، بعد فروش وجوه، رتبه اول و ابعاد: فعالیت های مدیریت و پشتیبانی، خرید وجوه و ارائه خدمات رتبه های دوم تا چهارم را از نظر اهمیت کسب نمودند.